جدول جو
جدول جو

معنی خلیفه گری - جستجوی لغت در جدول جو

خلیفه گری
(خَ فَ / فِ گَ)
سمت خلیفه داشتن. مقام خلیفه داشتن. (یادداشت بخط مؤلف). (در اصطلاحات دینی ترسایان) : در تهران خلیفه گری های ارامنه است. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ فَ)
نویسندۀ عرب که نام پدر او محمود و خود مشهور به خلیفه بک بن محمود مصری است. او از شاگردان رفاعه بک در مدرسه زبانهای خارجه و معلم مدارس مصری بود. او راست: 1- اتحاف الملوک الالبا بتقدم الجمعیات فی بلاد اروبا. 2- اتحاف ملوک الزمان بتاریخ الامپراطور شارلکان. 3- براهین جلیله فی نقض ما قیل فی الدوله العثمانیه. 4- تنویر المشرق بعلم المنطق. 5- قلائدالجمان فی فوائدالترجمان. (از معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(خَ فَ)
ابن خیاط بصری. از محدثان بود. نام او ابوعمر بصری و ملقب به شباب است که بسال 240 هجری قمری درگذشت. او صاحب طبقات می باشد. (یادداشت بخط مؤلف). محدث در اصطلاح اسلامی به فردی گفته می شود که با استفاده از علم حدیث، روایات پیامبر اسلام (ص) را جمع آوری و بررسی کرده و پس از تحلیل دقیق اسناد و متن ها، روایات صحیح را به دیگران منتقل می کند. در حقیقت، این فرد به عنوان یک نگهبان علمی، سنت نبوی را به دقت ثبت و حفظ کرده است تا از تحریف و تغییر آن جلوگیری شود.
لغت نامه دهخدا
(سَ طَ / طِ گَ)
زبان درازی. بدزبانی. همچون زنان سلیطه. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
زبان درازی بد زبانی کولیگری، غرشمالی زبان درازی بد زبانی (همچون زنان سلیطه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلیطه گری
تصویر سلیطه گری
((~. گَ))
زبان درازی، بدزبانی
فرهنگ فارسی معین
بدزبانی، زبان درازی، پتیارگی، پرخاشگری، سلطه طلبی
فرهنگ واژه مترادف متضاد